آخرین روز اولین ماه سال ۱۳۹۰ اهالی کردستان میزبان رئیس جمهور بودند تا نودمین سفر استانی هیات دولت، حکایت از تلاش شبانه روز قوه مجریه در بهبود وضع اقتصاد و معیشت مردم داشته باشد. واقعیت این است اگر از این پس تا پایان دوره دوم ریاست جمهوری جناب دکتر احمدی نژاد، دولت محترم دست به سیاه و سفید نزند، لااقل در زمینه های اقتصادی از ۲ دولت سازندگی و اصلاحات کارنامه درخشان تری دارد. نوشتن ۹۰ سفر استانی کار راحتی است. نوشتن هدفمندی یارانه ها کار راحتی است، اما تا این همه به سرانجام رسد، هزینه اش جوانی محمود احمدی نژاد بوده است. بابت این همه کار، چه ما انکار کنیم خدمات دولت را، و چه ابتکار کنیم و “خسته نباشید” به اعضای کابینه بگوییم، جوانی احمدی نژاد در عرض چند سال هزینه خنده بر لب آن روستایی شد که حالا قصد دارد با پس انداز یارانه ای که می گیرد، برای خودش چرخ خیاطی بخرد و به سهم خود به تولید و پیشرفت و “جهاد اقتصادی” کمک کند و با سودی که می کند و پولی که به دست می آورد، آرزو دارد برود “کربلا” و “بین الحرمین” را از نزدیک ببیند.
اگر فکر می کنید در این روزهای پر حرف و حدیث، این چند خط را نوشتم که بر انحراف جریان حاشیه دولت، ماله بکشم، شما را متهم به “استحاله” خواهم کرد؛ شک نکنید!
اگر “آقا” گفت؛ “جذب حداکثری”، لابد شامل حال دکتر احمدی نژاد هم می شود. اگر “آقا” گفت؛ “به احدی ظلم نکنید”، لابد به رئیس جمهور هم نباید ظلم کرد. اگر “آقا” گفت؛ “توهین غلط اندر غلط است”، لابد فحش دادن به مردی از جنس مردم هم غلط است. اگر “آقا” گفت؛ “جهاد اقتصادی”، لابد انتقاد بی خود از طرح هدفمندی یارانه ها -به جای کمک به دولت- و چوب گذاشتن لای چرخ خدمات دولت هم خلاف نظر رهبر حکیم است… و اگر “آقا” در فتنه ۸۸ گفت؛ “این عمار”، لابد بیش از احمدی نژاد، منظورشان همین کسانی است که این روزها آب را برای ماهی گیری، گل آلود گیر آورده اند و نه فقط “عمار” که “عیار” هم شده اند و همچین وسط دعوی، مشغول تعیین نرخ هستند، که انگار ما فراموش می کنیم بی بصیرتی شان در جنگ نرم را که تا امروز هم ادامه دارد…
برای من که به استناد مطالب انبوهم، بی شک در ردیف منتقدین پر و پا قرص مکتب ایرانی ام، لاجرم فقط یک دسته از “منتقدین مکتب ایرانی” منصف و دلسوزند؛ همانان که نه “سران فتنه” می خوانم شان و نه “خواص بی بصیرت” می دانم شان. این ۲ دسته را حتی در باب نقد مکتب ایرانی، حکایت این است؛ “کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی”.
واضح تر سخن بگویم؛ یکی مثل “علی مطهری” قبل از آنکه منتقد مشایی باشد، منتقد حرفهای احمدی نژاد است در مناظره. این شخص معتقد به “ولایت هاشمی” و “منتقد “عدالت علی” است. هم او حتی آن زمان که حضور مشایی در کنار دکتر تا این حد برجسته نبود، باز هم از سر تعلق خاطر به هاشمی، خدمات احمدی نژاد را می کوبید؛ فلان نقطه ضعف را برجسته می کرد و هزاران نکته زیبای دولت عدالت محور را نمی دید. چنین شخصی اول باید جریان انحرافی خانه کرده در نفس اماره خود را اصلاح کند و بعد پای در گلیم نقد مکتب ایرانی بگذارد؛ چون این شخص “امار” است؛ منتهی با “الف”… و امار با الف برای علی، “عمار” نمی شود.
دیگری “احمد توکلی” است؛ وی نیز از همان روز اول استقرار دولت، و هم تمام دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد که خدماتش با تحسین بی سابقه رهبر انقلاب روبرو شد، علم انتقاد بلند کرد و با بهانه و بی بهانه دولت را مورد حمله قرار می داد؛ آنقدر که گویی با احمدی نژاد مشکل شخصی دارد… و البته کمی تا قسمتی داشت! “احمد توکلی” آرزو داشت آلترناتیو آقای هاشمی در جمهوری اسلامی باشد، اما مردم هرگز وی را برای ریاست جمهوری صاحب صلاحیت ندانستند، چرا که آنقدر میان جناح موسوم به راست آن زمان، با آقای هاشمی معتقد به اختلافات بنیادی نبودند. اینچنین بود که احمدی نژاد، تقاص رای ندادن مردم در ادوار گذشته به “احمد توکلی” را از همان روز اول ریاست جمهوری اش پرداخت و کاری نبود که بکند و این شخص از وی انتقاد نکند. این شخص نه فقط هرگز به فرمان و امر رهبر برای کمک جریان های سیاسی به قوه مجریه به عنوان مسئول اصلی امور اجرایی کشور، گوش نداده است، که حتی کارهای خوب دولت را هم در ردیف اعمال مکتب ایرانی، بی رحمانه نقد می کند و در خلال همین طرح هدفمندی یارانه ها، دنبال نکته گیری می گردد تا مگر بهانه ای برای کوبیدن دکتر پیدا کند. چنین شخصی اول باید جریان انحرافی خانه کرده در نفس اماره خود را اصلاح کند و بعد پای در گلیم نقد مکتب ایرانی بگذارد؛ چون این شخص “امار” است؛ منتهی با “الف”… و امار با الف برای علی، “عمار” نمی شود.
از این اشخاص فراوان اند؛ چه اصلاح طلب و چه حتی اصولگرا. به همان دلیل که من مشایی را اصولگرا نمی دانم، این اشخاص را هم اصولگرا نمی خوانم؛ هر چند “بی بصیرت” بخوانم شان، و لزوما “جریان انحرافی” ندانم شان.
بزرگ خاندان این جماعت اما کسی نیست جز نویسنده نامه بی ادبانه و سرگشاده معروف که دوست دارم به جای “حروف اختصاری” نام شان را به طور کامل قید کنم. وی کسی نیست جز “اکبر هاشمی رفسنجانی”. ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام البته هرگز منتقد جریان انحرافی در حاشیه دولت نبوده و نیست. شاید حتی در نوشته های بعدی، برای تان نوشتم که این روزها دست جریان معروف به “انحرافی” و “خاندان هاشمی” به شدت در دست هم است. فقط به عنوان نمونه می گویم که جریان انحرافی بسیار دوست می داشت که آقای هاشمی در سمت ریاست مجلس خبرگان رهبری باقی بماند و در این زمینه برنامه ریزی های “اطلاعاتی-امنیتی” هم کرده بود. من هرگز قبول نمی کنم که جناب هاشمی منتقد مکتب ایرانی باشد، چرا که ایشان فی المثل نامه سرگشاده خود را به ضامن آرای ما -ولی فقیه- نوشت و نه به علاقمندان جشن جهانی نوروز.
اینکه چرا امروز زبان آقای هاشمی علیه همه چیز و همه کس -به نحو خاص!- باز شده است، انتقاد مهم ماست از جریان انحرافی و توقع داریم جناب دکتر لااقل به حرمت سخنان شان در مناظرات انتخاباتی، و مواضع شان در مبارزات انتخاباتی، حساب خود را از این جریان جدا کند، اما “دیدید گفتم ها”ی امروز آقای هاشمی، نه فقط از بار اشتباهات متعدد ایشان چیزی کم نمی کند، که بیانگر کار هوشمندانه خبرگان رهبری در سپردن ریاست این مجلس به فرد دیگری است.
هم آن روز که آقای هاشمی به جای تمکین به رای مردم، خاندان خود را مبدل به “آل الفتنه ۸۸″ کرد، نشان از اشتباهات ایشان در موضع گیری داشت، و هم امروز که از یک سو؛ در خلوت و در پیمانی شاید هنوز نانوشته، مددحال جریان انحرافی است، و از سویی دیگر؛ چنان حرف می زنند که ترجمه دقیقش این می شود؛ “دیدید دیروز که گفتم احمدی نژاد فلان و بهمان است، حق با من بود؟!”
نه آقای هاشمی! حق با شما نبود و نیست؛ حق با ما بود که دیروز به جای شما و دست پرورده های شما ۳ بار به احمدی نژاد رای دادیم، چون جناب دکتر “مردی از جنس خدمت” بود و شما از این جنس نبودید، و امروز هم حق با ماست که منتقد هر جریان انحرافی ای هستیم؛ خواه جریان انحرافی سران فتنه باشد، خواه خواص بی بصیرت و خواه حاشیه دولت. آری، امروز هم حق با ماست که از متن دولت، از ۹۰ سفر استانی، از محروم نوازی -که شما گداپروری اش خواندید!- از انرژی هسته ای، از استکبار ستیزی، از نانوتکنولوژی، از ماهواره امید، از هدفمندی یارانه ها، از مسکن مهر، از مهرورزی… و از تمام خوبی های بیشمار دولت محترم و به ویژه شخص محمود احمدی نژاد دفاع می کنیم.
آقای هاشمی! اگر احمدی نژاد فقط یک مشایی دارد، سران فتنه و مهدی و فائزه و عفت هاشمی و… حتی مهاجرانی و… حتی تر داریوش همایون -که این اواخر عمر زیاد از شما تعریف می کرد!- مشایی های بیشمار حضرتعالی اند. فردی با یک مشایی کجا، و فردی با هزاران مشایی کجا؟!
آقای هاشمی! هیچ نوشته ای در این کشور، انحرافی تر از نامه سرگشاده شما نبود. شما دیروز بر حق نبودید، چرا که به رای ما مردم تمکین نکردید، و امروز هم بر حق نیستید چرا که شمشیر علیه کار حق دیروز ما کشیده اید و تلویحا “دیدید گفتم” می گویید. شما حداقل از فتنه ۸۸ به این سو، یعنی از دیروز تا امروز بر حق نیستید، چرا که از دیروز تا امروز امثال داریوش همایون از شما طرفداری می کنند… و اگر پرده بیافتد، همگان خواهند دید که مکتب ایرانی هم حامی شماست!
***
مجال نیست. باید ببندم این نوشته را به چند تذکر:
۱- گاهی یک جریان که منتقد جریانی انحرافی است، خود منحرف است! لزوما هر آنکس که با باطل می جنگد، بر حق نیست.
۲- احمدی نژاد آنقدر بر گردن امثال من حق دارد که لازم است معایب و محاسنش را با هم و منصفانه بگوییم.
۳- اولین و مهمترین رسالت ما کمک به دولت در جهت آرمان “جهاد اقتصادی” است. هر آنکس که ادعا می کند از دیگری ولایت پذیرتر است، باید در این مورد بیشتر به دولت کمک کند.
۴- لزوما وظیفه ما با علمایی چون علامه مجاهد مصباح یزدی، یکی نیست. وظیفه بر ایشان حکم می کند که از مکتب ایرانی انتقاد کند، اما وظیفه بر ما حکم می کند که حتی امروز هم “عسلویه” را پررنگ تر از “مشایی” بنویسیم و تذکر “جهاد اقتصادی” را برای لحظه ای از یاد نبریم. از نظر من “جهاد اقتصادی” یک حکم حکومتی است. بر اساس این حکم، حتما باید به دولت محترم و شخص احمدی نژاد در انجام وظایف خدماتی اش کمک کرد و کارهای حسنه دولت -و نیز دیگر قوا و نهادها را- برجسته کرد.
۵- باور دارم اگر در راه کمک به دولتی که ۹۰ سفر استانی رفته است، جان دهیم، حتما حکم مان “شهید” است. ما باید هزار بار در این راه به شهادت برسیم، و بعد در کسب فیض شهادت در راه نقد جریان انحرافی بکوشیم؛ چرا که مسئله اصلی ما و حکومتی ترین حکم رهبر ما “جهاد اقتصادی” است. البته همه جریانات انحرافی، و نه فقط مکتب ایرانی! در عین حال، حمایت از منتقدین منصف جریان انحرافی نظیر مراجعی چون آیت الله نوری همدانی و اصولگرایانی چون حسین شریعتمداری بر ما فرض است… و این ۲ نکته که گفتم، قطعا قابل جمع.
۶- باید مراقب توطئه رودررو قرار دادن دکتر -به بهانه نقد مشایی- و اصول و مقدسات از یک سو، و از سوی دیگر رهبر انقلاب و بسیج و سپاه و کلیت جریان اصولگرا و توده های ملت همیشه در صحنه باشیم. حتی اگر بر دکتر اشکالاتی وارد باشد، گمانم برای حفظ احمدی نژاد در مجموعه نیروهای انقلاب اسلامی، جان دادن اگر چه فعلا لزومی ندارد، ولی به وقت لزوم رواست؛ چرا که “محمود احمدی نژاد” رای ماست… آیا دکتر را آسان به دست آورده ایم، که آسان از دستش دهیم؟!
۷- همان مصلحتی که حکم می کند فعلا با سران فتنه برخورد عادلانه صورت نگیرد، قطعا حکم دیگرش این است: زنده باد گفتن و دست مریزاد گفتن به آن احمدی نژادی که روز اول ریاست جمهوری اش با امروز، حکایت کار و خدمت را باید از سپیدی مو و چین و چروک صورتش جست و جو کرد. در کنار این اما نقد آن رئیس جمهوری که بی دلیل دل به برخی اطرافیانش بسته است، اگر چه ضرورت دارد، لیکن در صورت افراط در باب همین نقد، ضررش بیشتر از سود خواهد بود.
۸- بی شک مرزبندی ما با جریان انحرافی و شخص مشایی دائمی است و معتقدیم یکی از توطئه های اصلی این جریان، رودررو قرار دادن دکتر با همان کسانی است که به او رای داده اند.
***
ما با منتقدین غیر منصف دولت یک فرق اساسی داریم؛ آنها برای بریدن احمدی نژاد، هورا، بلکه هوار می کشند و ما… ما می شکند دل مان. هی دکتر! به رای مان رحم نمی کنی، به دل مان رحم کن که از شب تا صبح در خیابان ولیعصر داد می زدیم و حتی برای آنکه در هیچ شعاری و هیچ کری ای، از طرف مقابل کم نیاوریم، -علی رغم میل خود و سبک دانستن برخی مقایسه ها- می گفتیم و حال شان را می گرفتیم که؛
“جومونگ ایران زمین ، احمدی نازنین”!
حسين قدياني
این روزها شاید اولویت مشایی نباشد،
اما یکی از اولویت ها هست قطعا …
من یک زره برای جهازش فروختم
او عزم جزم کرده بمیرد برای من!
وحيد يامينپور: قاصد پيامكي فرستاد كه "كارگردان ظهور بسيار نزديك است بازداشت شد". دلم ريخت و پريشان شدم. فيلم را ديده ام. آماتور است و پر است از ايراد. معلوم است كه هيچ نهاد يا سازمان رسمي يا ارادهي ويژه ي سياسي پشت پرده ندارد. علاوه بر اينكه برخي از دست اندركارانش را مي شناسم. جوان هايي هستند كه در محيط طلبگي از سر احساس تكليف و با نيت خير دست به كار شده اند و احتمالا در خواب هم نمي ديدند كه ظرف چند هفته نيروهاي غيبي(!) ميليونها نسخه از كار را تكثير و توزيع كنند و بشوند مساله اول فرهنگي كشور!
كار به صحت و سقم ادعاهايش ندارم كه كار علماست هرچند همين حرف ها بارها و بارها در يادداشت ها و منبرها و سيديها و كتاب هاي مختلف به انحاي ديگر گفته شده بود و اين عكس العمل شديد و سخت را برنيانگيخته بود. با اين حال، من هم معتقدم در دوراني كه همه چيز كالا مي شود، نبايد مقدس ترين معتقدات ديني برود در سيدي و دست هركسي بيافتد و نقل محافل شود تا درباره اش مثل نقل و نبات اظهار نظر كنند. اين حرفها درست و غلطش حرفهاي نخبگاني است نه آجيل خورده ريزه ي سر فرشي.
در اقدامي مشکوک برخي زنان بيحجاب با سگ در گلزار شهدا به پرسهزني ميپردازند.
به گزارش نشريه يالثارات، در پي غفلت مسئولين فرهنگي و نگاه سياسي به مسائل فرهنگي، بيم آن ميرود تا آخرين سنگرهاي فرهنگي کشور در تسخير فرهنگ مبتذل غرب درآيد.گلزار شهداي بهشت زهراي تهران منزلگاه بيش از ۳۰ هزار شهيد والامقام دوران انقلاب و دفاع مقدس ميباشد که سفارش و تاکيدشان بر حفظ انقلاب و ارزشهاي آن به ويژه حفظ حجاب اسلامي بوده است.
آیت الله جوادی آملی با تاکید بر ناکارآمدی مکتب ایرانی گفت : اسلام به ایران شرف ، عظمت ، جلال و شکوه داده است و نباید برای مطامع دنیا به چاه مکتب ایرانی بیفتیم .
وی در دیدار متولیان ، مشاوران و پیمانکاران سازمان عمران مناطق شهرداری تهران با اشاره به دوران حکومت مغول در ایران ، بر ناکارآمدی مکتب ایرانی تاکید کرد و افزود : ما در ایران دوران فراز و فرودی را پشت سر گذاشته ایم و هیچ دوره ای بدتر از دوره مغول نبوده است .